مطالعات حکمرانی علم و آموزش عالی

نشر مجموعه ای از مطالعات و تجربیات حلقه حکمرانی پژوهش و آموزش عالی

مطالعات حکمرانی علم و آموزش عالی

نشر مجموعه ای از مطالعات و تجربیات حلقه حکمرانی پژوهش و آموزش عالی

باید از حوزه هاى علمیه یک عالِمى به تمام معنا متعهد بیرون بیاید، و مرکز ساخت انسان باشد؛ و دانشگاه هم مرکز ساخت انسان {باشد}.امام خمینی(رحمه الله علیه)
علوم انسانی هوای تنفسی مجموعه‌های نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است.
علوم انسانی روح دانش است. حقیقتاً همه‌ی دانشها، همه‌ی تحرکات برتر در یک جامعه، مثل یک کالبد است که روح آن، علوم انسانی است.امام خامنه ای(حفظه الله)

نهاد دانشگاه تاکنون بر سر دانش و هویت خود منازعات و کشمکش های زیادی را دیده است. محور عمده این منازعات و کشمکش ها در آغاز بر این بود که دانشگاه ها برج عاجیهستند که برج نشینان آن (دانشگاهیان) خارج از متن جامعه قرار داشته و با نظام های اجتماعی، اقتصادی و سیاسی آن پیوند ندارند. بر این اساس، در چهار - پنج دهه اخیر مشروعیت دانشگاه ها تا حد زیادی زیر سؤال بود و به نوعی با بحران مشروعیت مواجه شده بودند. لذا، سعی نمودند با برقراری ارتباط با صنعت - بازار و جامعه، مشروعیت از دست رفته خود را باز یابند و در پی این منازعات و انتقادات نیز بود که الگوهای مختلفی از دانشگاه ارائه گردید [از جمله این الگوها می توان به الگوی دانشگاه آمریکایی (ارائه خدمات)، الگوی دانشگاه آلمانی (تلفیق آموزش و پژوهش - اهمیت یافتن پژوهش) و ... اشاره نمود].

آنچه که نقطه ثقل این الگوها هست، برجسته شدن و اهمیت یافتن کارکرد پژوهشی دانشگاه ها است. گرچه ریشه تأکید جدی بر کارکرد پژوهش محوری دانشگاه ها را به نظریات ویلهلم وان هومبولت2 و به طوره ویژه در تأسیس دانشگاه هومبولت برلین3 نسبت داده اند، اما این مدل دانشگاهی نیز در اصل بر تلفیق آموزش و پژوهش تأکید داشت و چنین فرض می نمود که آموزش همیشه و از همه طریق با درگیر شدن در پژوهش بهبود می یابد4. اما به نظر می رسد آنچه در عمل در اتفاق افتاده است، تأکید و ارزش دهی بیش از حد بر کارکرد پژوهشی و جهت گیری دانشگاه ها از سیاست ها و برنامه ریزی های آموزشی به پژوهش و ارائه خدمات به خارج از دانشگاه است. طوری که امروزه دانشگاه ها با بحران دیگری بنام زوال کارکرد آموزش روبرو هستند. اگر در سابق توجه صرف دانشگاه به آموزش مورد انتقاد بود، هم اکنون تأکید جدید و افراطی حال بر پژوهش مورد انتقاد است. 
                                                         
بقا و حیات اصلی دانشگاه ها اکنون بیشتر و بیشتر به کارکرد پژوهشی آنها وابسته گشته است. این در حالی است که آموزش یکی از کارکردهای اصلی دانشگاه ها بوده و نمی توان بدیلی برای آن ارائه داد. آنچه که از اصل آموزش در دانشگاه ها یافت می شود، تن نیمه جان و جریان آموزش های بی روح به جای آموزش های آگاهی بخش، پویا و انتقادی است. این دیدگاه نقادانه و مشترک بسیاری از دانشجویان است که در کلاس های درس دانشگاه [واحدهای آموزشی] و در فرایند یادگیری آنها اتقاق خاصی نمی افتد. در خیلی از مواقع از این واحدهای آموزشی نیز [صرف نظر از اینکه خیلی از این واحدها با رشته تخصصی ارتباط ندارند] برای پیشبرد و مدیریت پژوهش ها به جای اصل آموزش استفاده می شود.

یکی دیگر از تناقض های دانشگاه ها در کارکردهای خود، پذیرش دانشجویان با یک رویکرد آموزشی و توده ای در تحصیلات تکمیلی است که دانشگاه ها در این وضعیت نه به آن آرمان شهری که برای کارکرد پژوهشی خود تعریف کرده اند، دست می یابند و نه آموزش در معنای واقعی خود صورت می گیرد. این وضعیت مصداق ضرب المثل معروف "از اینجا رانده و از آنجا مانده ایم" است. در بروز و حاکمیت پژوهش محوری در کارکردهای دانشگاه، دلایل مختلفی می تواند دخیل باشد. یکی از این دلایل را می توان در نظام ارزیابی و ارتقا مرتبه اعضای هئیت علمی جستجو کرد. از آنجا که عمده شاخص های ارزیابی در آئین نامه ارزیابی عملکرد و ارتقای اساتید، پژوهش محوری است، اساتید عمده فعالیت های خود را در جهت پژوهش که عمدتاً هم غیر کاربردی است، معطوف می نمایند. البته چنین وضعیتی در تحصیلات تکمیلی هم به وضوح آشکار است و بر سر دانشجویان ما نیز چنین آمده است. زیرا آنها مجبور هستند برای ادامه تحصیل در مقاطع بالاتر و یا جذب به عنوان اعضای هئت علمی دانشگاه، آئین نامه پذیرش و جذب را در سرلوحه فعالیت های علمی خود قرار دهند. در نتیجه این هدف مشترک، ارتباط اساتید و دانشجویان به تعریف پروژه های مشترک و ارتباطات افقی به ارتباطات عمودی تبدیل می گردد. دلیل دیگر، تقاضای متبوع و فایده گرای صنعت - بازار و جامعه از دانشگاه است و امور و پژوهش هایی را ارزشگذاری می نماید که مفید حال و مورد استفاده آنها باشد و بدین ترتیب پژوهش بر مبنای سلایق آنها5 بر نیازهای دانشجویان و آموزش ارجحیت پیدا می کند.

اما، نهاد دانشگاه چه کارکردهایی را باید در خود داشته باشد، تا بتوان به آن دانشگاه نام نهاد؟ با تأسیس مراکز آموزشی در پژوهشگاه ها و سازمان های پژوهشی از یک سو و تأسیس پژوهشکده ها و مراکز پژوهشی در دانشگاه ها از سوی دیگر، هویت کارکردی دانشگاه ها چگونه تبیین می گردد؟ تقدم و تأخر آموزش و پژوهش چگونه است؟
بدون تردید، عدم توجه به جامعیت و وحدت کارکردها و بویژه عدم تلفیق دو کارکرد آموزش و پژوهش و تکیه صرف بر پژوهش، ممکن است در بلند مدت دگردیسی هویتی دانشگاه را منجر گشته و صرفاً آن را به مکانی برای تربیت نیروی انسانی متخصص و فن گرا و فرهنگ اومانیستی تبدیل نماید.
  • موافقین ۰ مخالفین ۰
  • ۹۵/۰۹/۰۹
  • ۱۲۲ نمایش
  • محمد واثقی بادی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی